رویدادهای دی ماه
شنبه 16 دی ماه 91
دختر مامان، دیشب شب سختی رو گذروندی. انگار کمی حال ندار شدی. عصری می خواستیم بریم دکتر متواضع که خانم شیخان گفتند مطبشون خیلی شلوغه و فردا بریم. خدا کنه که تا فردا بهتر بشی عزیزم. شبهای خیلی سختی رو من و تو بابایی می گذرونیم. شما تا صبح چند بار بیدار می شی و حسابی بد اخلاقی می کنی. ولی با همه این حرفها من و بابا ایمان عاشق شمائیم.
یکشنبه 17 دی ماه 91
امروز وقت دکتر متواضع داشتی دخترم. دو سه روزیه صبحها که از خواب بیدار می شی کمی سرفه می کنی. صبح کمی تب داشتی که با قطره استامینوفن بر طرف شد. شوفاژمون هم متاسفانه خراب شده و خونمون حسابی سرد شده ولی وقتی همسایه مهربونمون (خانم فرجی) متوجه شدند، برامون بخاری برقی آوردند و خونمون رو گرم کردند. دخترم این ماه خیلی خوب وزن نگرفته بودی وزن شما: 8/880، قد شما: 75، دور سر: 45/8 . قدتون مامانی از ماه قبل 4 سانت بلند تر شده. برای بی حالی و سرما خوردگیتون آنتی بیوتیک، شربت تایلوفن که مثل استامینوفنه ولی خوشمزه تره، شربت دیفن هیدرامین تجویز کردند. از مطب دکتر که بیرون اومدیم رفتیم خونه مامان آذر. اونها هم از سفر آمده بودند و مثل همیشه کلی سوغاتی برامون آورده بودند. از جمله: ماهی سفید، روغن زیتون، زیتون، کشمش... الهی که دستهاشون پر توان و دلشون شاد.
این هم چند تا عکس از دی ماه خانم کیانا